انجمن هنری نقد و بررسی شاندن

انجمن هنری نقد و بررسی شاندن

این انجمن با هدف نقد و بررسی دوستانه آثار تشکیل شده و نظر به اینکه قصد در ترویج فرهنگ کتابخوانی و نقادی دارد، نتیجه نقد و بررسی خود را منتشر میکند.
انجمن هنری نقد و بررسی شاندن

انجمن هنری نقد و بررسی شاندن

این انجمن با هدف نقد و بررسی دوستانه آثار تشکیل شده و نظر به اینکه قصد در ترویج فرهنگ کتابخوانی و نقادی دارد، نتیجه نقد و بررسی خود را منتشر میکند.

نقد و بررسی شعر ترا من چشم در راهم شباهنگام سروده نیما یوشیج - گروه شعر

 

ترا من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ  تلاجن  سایه­ها رنگ سیاهی         

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم         

ترا من چشم در راهم.         

 

شباهنگام، در آندم که بر جا دره­ها چون مرده ماران خفتگانند         

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم         

ترا من چشم در راهم.


 

معرفی

" تو را من چشم در راهم " از مجموعه اشعار نیما یوشیج که در زمستان سال 1336 سروده شده است. این شعر یکى از زیباترین و خیال انگیزترین اشعار نیما است. این شعر را اساتید بزرگی هم از جرگه موسیقی دانان اجرا نموده اند که می­توان به استاد حسین قوامی[1] و  استاد شهرام ناظری اشاره کرد.

تاریخچه شاعر

علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج، زاده ی ۲۱ آبان 1276[2] در دهکده ی یوش از توابع شهرستان نور استان مازندران بوده و در تاریخ  ۱۳ دی ۱۳۳۸ در شمیران شهر تهران درگذشته است. شاعر معاصر ایرانی و ملقب به پدر شعر نو فارسی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است. نیما یوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه، که مانیفست[3] شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به ‌پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیادها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده ‌است.

تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی وامدار این انقلاب و تحولی هستند که نیما، نوآور آن بود. بسیاری از شاعران و منتقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین می‌دانند و او را هم‌پایه شاعران سمبولیست[4] به نام جهان به شمار می آورند. همچنین نیما اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام روجا چاپ شده‌است.

در سال 1300 منظومه قصه رنگ پریده را سرود که در روزنامه میرزاده عشقی به چاپ رساند . در همان زمان بود که مخالفت بسیاری از شاعران پیرو سبک قدیم را برانگیخت. شاعرانی چون مهدی حمیدی ، ملک الشعرای بهار و ... به مخالفت و دشمنی با وی پرداختند و به مسخره و آزار وی دست زدند. نیما سبک خاص خود را داشت و به سبک شاعران قدیم شعر نمی سرود و در شعر او مصراع ها کوتاه و بلند می شدند. نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه هایی مانند مجله موسیقی ، مجله کویر و ... پرداخت. از معروف ترین شعرهای نیما می توان به شعرهای افسانه، آی آدم ها، ناقوس و مرغ آمین اشاره کرد.

تغییر نام

علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا می‌کرد. در نخستین سال‌های صدور شناسنامه نام وی نیماخان یوشیج ثبت شده است. 

زندگی شخصی

نیما یوشیج در جوانی عاشق دختری شد، اما به دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با وی ازدواج کند. پس از این شکست او عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد و می‌خواست با او ازدواج کند اما دختر حاضر نشد به شهر بیاید. بنابراین عشق دوم نیز سرانجام خوبی نیافت. نیما صفورا را هنگام آب‌تنی در رودخانه دیده بود. این منظره شاعرانه و شکست عشق پیشین الهام بخش او در سرودن افسانه بود. سرانجام نیما در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی ازدواج کرد. همسر وی عالیه جهانگیر فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صور اسرافیل بود. حاصل این ازدواج که تا پایان عمر دوام یافت فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در امریکا زندگی می‌کند. شراگیم در سال ۱۳۲۴ خورشیدی به دنیا آمد. 

خانه نیما

خانه پدری نیما یوشیج واقع در یوش، بنایی است که قدمت آن به دوره قاجار می‎رسد. این بنا به شماره ۱۸۰۲ از سوی سازمان میراث فرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شده است و حفاظت می‎شود. بازدید از خانه نیما برای عموم آزاد است.

مرگ

نیما در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانه‌اش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش، بهجت‎الزمان اسفندیاری[5] و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفته است. (wikipedia, 2015)

آثار شاعر

آثار نیما را می توان در چهار موضوع طبقه بندی کرد:

الف- اشعار فارسی، ب- اشعار طبری، ج- آثار تحقیقی، نامه‌ها و یادداشت‌ها و د- سایر آثار.

الف - اشعار فارسی :

-         قصه رنگ پریده

-         منظومه نیما

-         خانواده سرباز

-         ای شب

-         افسانه

-         مانلی

-         افسانه و رباعیات

-         ماخ اولاً

-         شعر من

-         شهر شب و شهر صبح

-         ناقوس قلم انداز

-         فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ

-         آب در خوابگه مورچگان

-         مانلی و خانه سریویلی

-         مرقد آقا (داستان)

-         کندوهای شکسته (داستان)

-         آهو و پرنده‌ها (شعر و قصه برای کودکان)

-         توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)

ب - اشعار طبری :

-         روجا

ج - آثار تحقیقی، نامه‌ها و یادداشت‌ها :

-         ارزش احساسات در زندگی هنر پیشگان

-         تعریف و تبصره

-         حرف‌های همسایه

-         مقدمه خانواده سرباز

-         نامه به شین پرتو

-         مقدمه «آخرین نبرد» شعرهای اسماعیل شاهرودی «آینده»

-         یادداشت برای مجموعه شعر منوچهر شیبانی

-         شعر چیست؟

-         از یک مقدمه

-         یک مصاحبه

-         درباره جعفرخان از فرنگ آمده

-         یک دیدار

د - سایر آثار :

-         دنیا خانه من است

-         نامه‌های نیما به همسرش[6]

-         کشتی توفان

-         مجموعه کامل اشعار[7] (wikipedia, 2015)

شعر

ترا من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ  تلاجن  سایه­ها رنگ سیاهی         

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم         

ترا من چشم در راهم.         

 

شباهنگام، در آندم که بر جا دره­ها چون مرده ماران خفتگانند         

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم         

ترا من چشم در راهم.

نقد اثر

سبک هنری

شعر فرمی بسیار منسجم و شکیل و زیبا دارد. این فرم عبارت است از دو بند هم شکل چهار سطری که سطر چهارم هر دو بند کوتاه و یکسان است و سطرهای دیگر بندها بلند و متفاوت، و سطرهای سوم هر بند با سطر چهارم هم قافیه است. این یکی از فرمهای ابداعی نیما است که آفریده‌ی ذوق و خلاقیت اوست و او در دو شعر دیگر[8] درست به همین شکل، و در چند شعر دیگر با تفاوتهایی از این فرم استفاده کرده است. قافیه‌های سطرهای سوم و هفتم درست همان حالت "زنگ مطلب" را دارد که نیما معتقد بود قافیه در شکل عالی خود باید چنین حالتی داشته باشد. این قافیه‌ها انتظار آفرینند و ذهن را برای سطر پایانی بندها "تو را من چشم در راهم" آماده می‌کنند. (عاطف‌راد, 1390)

مفهوم کلی اثر

این شعر را نیما با تصویر ساده ای از نمونه ی ازلی یا  کهن الگو ی منجی شروع می کند. البته، تجزیه و تحلیل یک اثر بر اساس ایده ها و اسطوره های شناخته شده ی بشر مستلزم متن طولانی تری است تا عناصر دیگری که کامل کننده ی آن اسطوره اند نیز حضور داشته باشند. البته، باید بدانیم که  این عناصر را لازم نیست حتماً فقط در خود آن متن جستجو کنیم و ببینیم. چون خود متن بخشی از متن بزرگ تری است که فرهنگ یک ملت را تشکیل می دهد، بخش های مکمل آن را می توان در جاهای دیگر از آن فرهنگ جستجو کرد. اسطوره ی منجی اسطوره ای جهانی است و در میان هر قومی با تفاوت های جزئی وجود دارد. داستان هایی که در مورد منجیان وجود دارد اغلب طرحی یکسان دارند. این داستان ها دهان به دهان نقل می شوند.[9] در اغلب این داستان ها روایت شده است که منجی حتی پیش از تولّدش دشمنانی دارد که می خواهند او را از بین ببرند. او برای نجات افرادی می آید که ضعیف اند و به آنها ظلم می شود. چون بسیاری از امور مردم را می خواهد اصلاح کند و این خلاف عادت آنهاست، دشمنان زیادی دارد. عدّه ی کمی پشتیبان او هستند. مخالفان در اندیشه ی قتل او هستند، ولی حتی اگر او را از بین ببرند، دوباره به دنیا می آید و برای نجات مردم بر می­گردد. (نوشمند, 1389)

مفهوم ابیات

"تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی"

من در هنگام شب منتظر تو هستم، زمانی که سایه ی شاخه های درختان جنگلی رنگ سیاه به خود می گیرند. نیما در شب هنگامی که سایه ی درختان می افتد منتظر است، پس شب باید شب مهتاب باشد که سایه ی درختان نمایان شده و این صحنه در جنگل ترسناک است، شب مهتاب و سایه ی سیاه شاخه های درختان، نیما در شبی که باعث وحشت می شود منتظر اوست؛ منتظر کسی که شاید با حضورش از این وحشت بکاهد و آرامشی برایش باشد. به بیان دیگر، وقتی که در شب آماده نبردم و برای صبح میجنگم، در انتظار تو هستم.

اما این "تو" که نیما در چنان فضای سنگین و تاریکی به انتظارش هست، براستی کیست؟ این تو می تواند امام زمان، ناجی بخشی ناشناس، خواننده شعر باشد که به نبرد دعوت می شود و یا معشوقی که به عشق او درد سختی سهل و آسان می شود. با توجه به نگاه ما به شعر معناهایی متفاوت می­توان برداشت کرد، برای مورد چهارم و معشوق، زمانی می توانیم این برداشت را داشته باشیم که وضع ترسناک و سیاه را زندگی شخصی نیما در نظر بگیریم و چنانچه شعر را اجتماعی تصور کنیم، سه مورد دیگر مد نظر شاعر می باشد.

" وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

ترا من چشم در راهم."

کسی که نیما منتظر اوست عاشقان زیادی دارد و آنها از دوری و یا شاید از بی توجهی او در غم و اندوه هستند، و نیما با در نظر گرفتن این مطلب باز منتظر اوست، این یعنی او امید دارد و همچنین علاقه اش به او زیاد است و قصد ندارد از این علاقه و امید وصل دست بردارد. در این قسمت بیشتر برداشت موارد اول و دوم از چهار موردی که ذکر کردیم را برجسته می کند، " این افرادی که از انتظار تو در این شب سیاه خسته شده اند، من از اینان نیستم و تو را همچنان چشم در راهم". شاعر می­گوید همه از انتظارت در این تاریکی خسته شدند ولی من همچنان امیدوارم و چشم به راه حضور تو هستم.

شروع بخش اول با انتظار و پایان با انتظار و این را می­توان امید معنا کرد، با وجود تمامی سیاهی هایی که در شعر تجسم شده اند، این امید پررنگ در شعر موج می زند.

" شباهنگام، در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند"

در شب در آن هنگام که دره ها مانند مارهای مرده اند و همه جا ساکت است، انگار همه جا در خواب فرو رفته است. نیما باز هم در اینجا صحنه ای را توصیف می کند که وحشت انگیز است، این ها می تواند نشانه ای از نگرانی و ترس باشد که نیما منتظر است او بیاید و ترس و نگرانی اش از بین برود.

"در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم         

ترا من چشم در راهم. "

در آن زمانی که گل نیلوفر به درخت سرو کوهی می­پیچد و از آن بالا می­رود. این نشانه­ای از فصل یا موقعیتی است که در آن نیما منتظر فرد مورد نظرش یا معشوقش بیاید. گویی که دامی برای سرو گذاشته اند. به بیان عاشقانه، این عشقی که سعی می کند مرا نگاه دارد و مانند نیلوفر زیباست نمی تواند جلوی انتظار مرا بگیرد، چه به یاد بیاوری یا نه ای منجی من همچنان منتظرت هستم. همچنین اگر گل نیلوفری را نشانه ای از تلمیح به مرداد[10] بدانیم بدون شک کودتای 28 مرداد ۱۳۳۲ سراسر شعر را در بر می گیرد، کودتایی که دامی برای ملی گرایی و آزادی ایران بوده است.

گل نماد کوتاهی عمر است، در حالی که سرو از درختان همیشه سبز است که انگار مرگ را نمی شناسد. گل نیلوفر مجبور است عمر کوتاهش را در مرداب بگذراند، امّا گونه ای از این گل که شکل شیپوری دارد خود را به تنه ی درختان می چسباند و پیچ و تاب می خورد و از آنها بالا می رود. سرو درختی است سرفراز و بلند و پایدار. خود را به سروی که بلند بالا است و چون کوه است متعالی نیز هست وصل کردن یعنی نجات پیدا کردن از پستی مرداب و بالا رفتن. با این تصویر نیما می خواهد بگوید که با دیدن چنین منظره ای، آن منجی باید یادش بیاید که در جایی کسی مانند گل نیلوفر به او نیاز دارد تا خود را نجات بدهد. بنابراین، خودش را به نیلوفر و منجی را به سرو تشبیه کرده است. (نوشمند, 1389)

یک دید ساده نیز می توان داشت و اینکه نیلوفر براى تعالی خود به سرو نیاز دارد و با وجود ایستادگی و استقامت سرو است که نیلوفر به بالا می رود[11]. ولی خیلی سخت است که تصویری مثبت از دام داشته باشیم، با توجه به فضاسازی صورت گرفته و پایان و تکرار و امید آمدن منجی و یا همراهی خواننده، تنها برداشتی که می توان داشت این است که تلمیحی هست به کودتا داشته است و یا مقصود این هست که این زیبایی های ظاهری و عشق زمینی مانعی بر سر آزادی خواهی سرو نیست.

کلمات، قافیه و وزن شعر

قالب شعر: نیمایی[12]، وزن و قافیه دارد، مصراع ها کوتاه و بلند است.

تلاجن : در گویش مازنی به دو بخش، تلا که به معنای خروس است و جن که معنای مخفف جنگ است. گیاهی است بوته ای به ارتفاع یک متر و اندی که بوته­اش خاصیت دارویی دارد

جشن نیلوفر: جشنی بوده است که ایرانیان قدیم برپا می داشته اند. مولف برهان قاطع ذیل «مرداد» آرد: «مرداد نام روز هفتم باشد از هر ماه شمسی و بعضی روز هشتم گفته اند و فارسیان بنابر قاعده کلی این روز را عید کنند و جشن سازند و این جشن را جشن نیلوفر خوانند و در این روز هر که حاجتی از پادشاه خواستی البته روا شدی».

ابیات قصار

با وجود اینکه شعری کوتاه داریم، اما مصرع زیر را میتوان یک مصرع قصار نامید که سه بار در شعر تکرار شده است :

-         ترا من چشم در راهم


امتیاز انجمن به اثر

 

امتیاز کلی داده شده توسط انجمن به این اثر : 4.7


 

انجمن هنری نقد و بررسی شاندن[13]

این انجمن با هدف نقد و بررسی دوستانه آثار تشکیل شده و نظر به اینکه قصد در ترویج فرهنگ کتابخوانی و نقادی دارد، نتیجه نقد و بررسی خود را منتشر می­کند. بدیهی است ایراداتی به این نتایج وارد است که از شما خواننده عزیز و بزرگوار این خواهش را داریم که هرگونه بازخورد، انتقاد و یا پیشنهاد خود را به ایمیل انجمن به آدرس shandan.artcommunity@gmail.com ارسال فرمایید. همچنین در وبلاگ ها، صفحات فیس بوک و گوگل پلاس زیر نیز میتوانید ما را دنبال کنید:

-          https://www.facebook.com/ShandanArtCommunity

-          https://plus.google.com/109993633990708263320/posts

-          http://shandan.blogfa.com/

-          http://shandan.mihanblog.com/

-          http://shandan.blogsky.com/

-          https://drive.google.com/open?id=0BxR8TZKNRZjxflA3WDk4bUpGZVNaWHVwSlRibV9jZjgyQ0JpQUE0ZmZhcUJHWG55VkN3Nms

 

اسامی اعضای اصلی گروه شعر انجمن: زینب جمهور، محمدکریم حردانی اصل

اسامی اعضای افتخاری گروه شعر انجمن: مریم پورعباس، محمدرضا حردانی اصل، شیدا منصوری زاده، نازنین نخعی زاده

دبیر انجمن: محمدکریم حردانی اصل

 


 

فهرست مراجع

 

1)      wikipedia. 2015. www.wikipedia.org.

2)      عاطفراد, مهدی. 1390. شیوه‌ی عمومی نقد شعر- و نقد شعر "تو را من چشم در راهم". آموزه. 1390. http://adab-delfan.blogfa.com/post-57.aspx.

3)      نوشمند, محمدرضا. 1389. شعر تو را من چشم در راهم از نیما با تحلیل. Zabanadabi. 1389. http://rezanooshmand.blogfa.com/post-609.aspx.

 



[1] فاخته ای

[2] در بسیاری از مراجع به اشتباه 1274 قید شده است

[3] مانیفست در هنر به معنای اعلام بیانیه هایی توسط بنیانگذاران یک سبک یا مکتب جدید ، خطاب به هنرمندان دیگر و همچنین مردم است . مانیفست ها معمولا تعیین کننده ی خط مشی ها و اصول و عقاید پیشروان یک سبک یا مکتب به شمار می آیند. اولین مانیفست های مکتب سوررئالیسم توسط آندره برتون پدید آمد.

[4] نمادگرایی یا سمبولیسم یکی از مکاتب ادبی و هنری است. این مکتب در پایان سده نوزدهم به وجود آمد. شارل بودلر پیشگام این راه شد. در میان کسانی که از بودلر الهام گرفتند و با اثرهای خود زمینه را برای پیدایش نمادگرایی آماده ساختند پل ورلن، آرتور رمبو و استفان مالارمه از همه مشهورتر هستند. باید توجه داشت که هر کدام از آنها سبک ویژه‌ای داشتند.

[5] درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶

[6] عالیه جهانگیر

[7] تدوین توسط سیروس طاهباز

[8] "داروگ" و "پاس ها از شب گذشته‌ست"

[9] واژه ی myth  از واژه ای یونانی گرفته شده است که به معنی دهان است

[10] رجوع شود به معانی کلمات و جشن نیلوفر

[11] مانند نقد آقای نوشمند که در پاراگراف قبل ذکر شد

[12] آزاد

[13] شاندن: 1- شانه کردن . 2- به هوا دادن خوشه های خرمن شده ، برای جدا کردن دانه از کاه .( فرهنگ فارسی معین)



نتیجه نقد و بررسی انجام شده انجمن را با کیفیتی مناسب می توانید از لینک زیر دانلود فرمایید:

 


لطفا نظرات و پیشنهادات خود را با ما درمیان بگذارید.
شاندن

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.