انجمن هنری نقد و بررسی شاندن

انجمن هنری نقد و بررسی شاندن

این انجمن با هدف نقد و بررسی دوستانه آثار تشکیل شده و نظر به اینکه قصد در ترویج فرهنگ کتابخوانی و نقادی دارد، نتیجه نقد و بررسی خود را منتشر میکند.
انجمن هنری نقد و بررسی شاندن

انجمن هنری نقد و بررسی شاندن

این انجمن با هدف نقد و بررسی دوستانه آثار تشکیل شده و نظر به اینکه قصد در ترویج فرهنگ کتابخوانی و نقادی دارد، نتیجه نقد و بررسی خود را منتشر میکند.

نقد و بررسی شعر ترا من چشم در راهم شباهنگام سروده نیما یوشیج - گروه شعر

 

ترا من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ  تلاجن  سایه­ها رنگ سیاهی         

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم         

ترا من چشم در راهم.         

 

شباهنگام، در آندم که بر جا دره­ها چون مرده ماران خفتگانند         

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یاد آوری یا نه من از یادت نمی کاهم         

ترا من چشم در راهم.


ادامه مطلب ...

نقد و بررسی غزل 403 (در آن نفس که بمیرم ...) سروده سعدی - گروه شعر

 

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

 

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم

به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم

 

به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم

نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

 

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم

ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم

 

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

 

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان

مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

 

هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن

و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم


ادامه مطلب ...

پنجمین جلسه گروه شعر انجمن

در تاریخ 1394/05/13 پنجمین نقد گروه شعر انجمن شاندن با موضوعیت آخرین شعر شاهنامه (پادشاهی یزدگرد بخش 17) از حکیم ابوالقاسم فردوسی تشکیل خواهد شد که نتایج آن پس از بررسی و نقد بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت.

چهارمین جلسه گروه شعر انجمن

در تاریخ 1394/02/25 چهارمین نقد گروه شعر انجمن شاندن با موضوعیت شعر " تو را من چشم در راهم " از نیما یوشیج تشکیل خواهد شد که نتایج آن پس از بررسی و نقد بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت.

نقد و بررسی شعر زمستان سروده مهدی اخوان ثالث - گروه شعر


 زمستان

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟

فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است

حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است...

ادامه مطلب ...